احدی نمی تواند در سیره اهل بیت علیهم السلام و همه صلحاء و شیعیان و محبان در روز عاشورا از آغاز تا به امروز، ذره ای اظهار سرور و شادمانی ببیند و این سرور تنها در سیره نواصب و برخی عرفا و صوفیه نظیر مولوی و شمس تبریزی مشاهده شده است که عزاداران حسینی را متهم به غفلت و نفهمی کرده اند.

 مشرق---در پاسخ به کوتاه نگاری شماره 15 با عنوان «تفسیر عرفانی و صوفیانه از عاشورا»که در آن به نقل از مرحوم آقای حسینی طهرانی در باره مرحوم سید هاشم حداد آمده بود: «درتمام دهه عزاداري،حال حضرت [سیدهاشم] حداد بسيار منقلب بود. چهره سرخ مي شد و چشمان درخشان ونوراني؛ حال حزن واندوه درايشان ديده نمي شد؛سراسر ابتهاج و مسرت بود. مي فرمود: چقدر مردم غافلند که براي اين شهيد جان باخته غصه مي خورند و ماتم و اندوه به پا ميدارند...تحقيقاً روز شادي و مسرّت اهلبيت (علیهم السلام) است»،پاسخی با "عنوان عاشورا روز حزن یا سرور امام حسین علیه السلام" در مشرق منتشر شد که توضیحات زیر پیرامون جوابیه مزبور ارائه می شود:

1.       پاسخ دهنده محترم صریحا مدافع صوفی گری  هستند[1] و این البته کار پاسخ دادن را راحت می کند. از همین رو باید در آغاز بر این نکته تاکید کنیم که بحث ما با عرفان مصطلح و یا همان صوفی گری و صوفیان، بسیار فراتر از موضع این نحله فکری و عقیدتی در قبال عاشورا است. مشکل  عرفان مصطلح  در همه اصول و فروع دینی است، چرا که قول به وحدت وجود و عینیت خالق و مخلوق و موهوم دانستن مخلوقات و موجودات  که محوری ترین اصل اعتقادی عرفان و صوفی گری است، هادم همه اصول و فروع دینی است. در این باره در کوتاه نگاری های آتی بیشتر خواهیم نوشت.

2.       پاسخ دهنده سعی کرده است پاسخی مبتنی بر ادله و شواهد نقلی  که البته خالی از مبانی صوفی گری نیست، ارائه دهد و همین امر موجب  طولانی شدن پاسخ شده است، در حالی که اگر با التزام کامل به مبانی صوفی گری این پاسخ ارائه می شد، نیازی به این تطویل نبود. (در این باره در ادامه مطلب توضیح خواهم داد)

3.       عموم ادله ارائه شده در پاسخ حول این موضوع بود که امام حسین علیه السلام و شهدای عاشورا به سعادت و فوز و سرور ابدی رسیدند و یا این که  قبل از شهادت و شب و یا روز عاشورا حال ابتهاج  داشته اند. تیتر مطلب نیز با عنوان "عاشورا روز حزن یا سرور امام حسین علیه السلام" گویای همین مطلب است. اما بدیهی است که کسی منکر این نبوده و همه حرف در این است که وظیفه شیعیان و محبان امام حسین علیه السلام در روز عاشورا چیست  و سیره اهل بیت علیهم السلام در این روز چه بوده و به شیعیانشان چه توصیه ای کرده اند؟: حزن و بکاء و عزاداری و یا سرور و شادمانی و ابتهاج؟

حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به جد بزرگوارشان امام حسین علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایند:

«مجالس ماتم برای تو در اعلا علّیین (عالم ملکوت) برپا شد. حوریان بهشتی در عزای تو بر سر و صورت زدند و آسمان و ساکنانش کوهها و دامنه هایش و دریاها و ماهیانش و باغهای بهشتی و نوجوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، مشعرالحرام، حرم خانه ی خدا و اطراف آن همگی درماتم تو گریستند.»

و در زیارت عاشورا آمده است :

و جلت و عظمت مصیبتک فی السموات علی جمیع اهل السموات

 بدیهی است احدی نمی تواند در سیره اهل بیت علیهم السلام و همه صلحاء و شیعیان  و محبان  در روز عاشورا از آغاز تا به امروز، ذره ای اظهار سرور و شادمانی ببیند  و این سرور تنها در سیره نواصب و برخی عرفا و صوفیه نظیر مولوی و شمس تبریزی مشاهده شده است که عزاداران حسینی را متهم به غفلت و نفهمی کرده اند.

و این برداشتی بسیار غریب و عامیانه از حدیث "یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا" است که بگوییم  چون امام حسین علیه السلام در شب عاشورا نسبت به شهادت فردا ابتهاج  داشتند و بعد از شهادت هم به فوز و سرور ابدی رسیدند، پس باید در روز عاشورا هم شادی کرد و هم عزاداری!    

4.       از مرحوم سید بن طاووس نقل شده است که: «واقعه عاشورا و شهادت أهل‌بیت علیهم‌السلام سراسر لذّت و شادمانی و فرح و سرور بوده و اگر نبود که کتاب و سنّت امر به عزادارای نموده‌اند، ما بدین مناسبت لباس شادی و مسرّت می‌پوشیدیم.» 

اولا اگر چنین نقلی از مرحوم سید صحیح باشد چه حجیّتی در آن است؟  ضمن آن که  این نقل قول از جهتی کاملا بر خلاف مدعیات پاسخ دهنده است. زیرا سید فرموده است که "کتاب و سنت ما را امر به عزاداری نموده است"  و این یعنی وظیفه ای جز عزاداری در روز عاشورا برای شیعیان وجود ندارد و هیچ جایی برای ذوقیات صوفیانه نمی ماند.

5.       جعل عنوان «انسان کامل» در قبال عنوان «امام و حجت معصوم الهی» علیه السلام یکی از انحرافی ترین بدعت های صوفیه بوده است که متاسفانه به  ادبیات گروهی از علمای شیعه نیز رسوخ کرده است و ظاهرا ابن عربی اولین جاعل این عنوان است. این عنوان راه را برای تعمیم امامت و شکستن انحصار امامت در ائمه دوازده گانه شیعه علیهم السلام و قطب تراشی و ولی تراشی باز می کند. شاید مولوی از همین منظر است که می گوید:

پس به هر دوری ولیّ ای قائم است

تا قیامت آزمایش دائم است

پس امام حی ناطق آن ولی است.

خواه از نسل عمر خواه از علی است!

در فرازی از پاسخ می خوانیم: «ما انسان‌های عادی به طور طبیعی نمی‌توانیم به هر دو جنبه این واقعیت توجه کنیم، گاه به جنبه این عالم نظر می‌کنیم و گاه به آن جنبه؛ أمّا نفس امام علیه‌السلام به جهت سعه و عظمت آن، در آنِ واحد به همه این جهات ملتفت است و همه را با هم می‌نگرد؛ لذا در آنِ واحد، هم خشنود و هم غمگین است و جمع این صفات در نفس امام معصوم و انسان کامل به علت گنجایش و سعه، بسیار آسان است گرچه در این عالم فقط یکی از آنها ظهور یابد.» 

همان گونه که مشاهده می کنید در این عبارت، امام معصوم و انسان کامل مترادف هم ذکر شده اند و در ادامه معلوم می شود که مرحوم سید هاشم حداد که در روز عاشورا سراسر شادی و ابتهاج بوده اند و عزاداران حسینی را مانند مولوی، به غفلت متهم می کرده اند، انسان کاملی بوده است که کتاب روح مجرد در شرح حال او نگاشته شده است: «کتاب روح مجرد در حقیقت یک سفرنامه است. جریان سفر یک انسان کامل در عوالم ربوبی و طي مراحل سفر دوم و سوم و چهارم. بسیاری از عرفاء سفرنامه انسان را به سوی خدا نوشته‌اند» 

6.       ای کاش نویسنده یکسره و کمی صریح تر بر ممشا و مبنای صوفیه پاسخش را ارائه می داد تا راه را طولانی و دراز نمی کرد. مثلا وقتی می نویسد:

  «روی همین جهت خود مرحوم علامه طهرانی (ره) در آن کتاب فرموده‌اند: ‌آنچه را که مرحوم حدّاد فرموده‌اند، حالات شخصی خود ایشان در آن أوان بوده است که از عوالم کثرات عبور نموده و به فنای مطلق فی‌اللـه رسیده بودند.» 

یک گام به جلوتر می گذاشتند و بر مبنای صوفیه می گفتند اصلا آقای حداد خود خدا شده بودند و دیگر چه نیازی به دلیل آوردن بود که آیا مشی آقای حداد در عاشورا منطبق با آموزه های اهل بیت علیهم السلام بوده یا نه؟! مگر خدا برای کارها و اعمالش باید استناد از قران و عترت بیاورد؟

ممکن است افرادی که از مبانی عرفان بی اطلاعند در اینجا بگویند انسان کامل چه ربطی به خدا دارد. پس بنگرید به این عبارت مرحوم شهید مطهری که می نویسند:

«عرفا همیشه مستی را به آن معنا که خود می‏گویند بر عقل ترجیح می‏دهند. آنها حرفهای خاصی دارند، توحید، نزد آنها معنی دیگری دارد، توحید آنها وحدت وجود است، توحیدی است که اگر انسان به آنجا برسد همه چیز شکل حرفی پیدا می‏کند. در این مکتب انسان کامل در آخر، عین خدا می‏شود، اصلا انسان کامل حقیقی، خود خداست و هر انسانی که انسان کامل می‏شود، از خودش فانی می‏شود و به خدا می‏رسد.»[2]

7.       نویسنده می توانست مساله را از یک منظر عرفانی و صوفیانه دیگر نیز مطرح نماید و آن اینکه از منظر جبر فلسفی و عرفانی اساسا فاعلی در عالم جز خداوند وجود ندارد و همه فعلها فعل خداوند است و این البته از توابع نظریه وحدت وجود است که موجودی جز خداوند در عالم نیست. به قول شبستری:

کدامین اختیار ای مرد جاهل

کسی را کاو بود بالذات باطل!

جناب مولوی که نویسنده محترم به نقل از آقای طهرانی با تکریم از وی یاد کرده است، از همین منظر ابن ملجم را تبرئه می کند و البته به دروغ از زبان امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به ابن ملجم می گوید:

هیچ بغضی نیست در جانم زتو

 زانک این را من نمی دانم زتو

آلت حقی تو، فاعل، دست حق

 چون زنم بر آلت حق طعن و دق   

از این منظر حضرات عارفان صوفی مسلک می توانند بگویند اساسا قاتل امام حسین علیه السلام خود خداوند بوده است و یزید جز آلت حق نبوده است و این تقدیر محتوم در باره امام حسین علیه السلام بوده است، پس دیگر چه جای ناله و زاری و عزاداری و حتی لعن و نفرین بر یزید است و ...!

والسلام
*مهدی نصیری
-------------------------------------------------

[1].  آقای وکیلی قبلا طی سخنانی تلاش کرده بود تا شیعه را عین صوفی گری بداند و عموم علمای شیعه را صوفی معرفی کند. نقد سخنان وی در فصلنامه شماره پنجم سمات به چاپ رسیده است.   

[2]. انسان کامل، شهیدمطهری،صفحه 124

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 57
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 1
  • امید ۱۳:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    باتشکر از جناب نصیری به خاطر دفاع از سیره وسنت ائمه معصومین علیهم السلام درضمن از آداب بهاییان است که به جای مراسم عزاداری جشن وشادمانی میکنند
  • مرتضی ۱۳:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    بالاخره انتظار به سر رسید و پاسخ آقای نصیری منتشر شد. حال آنان که اهل منطق اند بحث علمی کنند و اهل اهانت و هوچی گری هم مثل برخی از کامنتهای سابق به کار زشت خود ادامه دهند.
  • امینی ۱۳:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    آقای نصیری از علامه طهرانی رضوان الله تعالی علیه فقط چیزی را که مطابق هوای نفسش بوده التقاط کرده چرا که علامه طهرانی گریه را به دو قسمت تقسیم کرده اند 1) گریه شوق و 2) گریه عزا و فرمودند که سید هاشم حداد رحمة الله علیه در ابتدای سلوکشان که فقط احکام وحدت بر ایشان مستولی بوده گریه شان گریه شوق بوده ولی بعدها که به مقام بقاء فی الله رسیدند گریه شان غیر از شوق گریه مصیبت و عزا هم بوده است من متن کامل عبارت را جهت استبصار ذکر میکنم تا با مغالطه این طلبه مبتدی یعنی نصیری درس نخوانده آشنا شوید : گریه‌ی شوق در تمام دهه‌ی عزاداری، حال حضرت حداد، بسیار منقلب بود. چهره سرخ می‌شد و چشمان، درخشان و نورانی، ‌ولی حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمی‌شد، سراسر ابتهاج و مسرّت بود. می‌فرمود: «برای این شهیدِ جان باخته، نباید غصّه خورد و ماتم و اندوه به پا کرد. صحنه‌ی عاشورا، ‌عالی‌ترین مناظر عشقبازی‌ست و زیباترین مواطن جمال و جلال الهی. و برای اهل‌بیت عصمت و طهارت، چیزی نیست جز عبور از درجات و مراتب، و وصول به اعلی ذِروه‌ی حیات جاویدان(آخرین درجه). و همه منسلخ شدن از مظاهر، و فنای مطلق در ذات احدیت است. به تحقیق روز شادی و مسرّت اهل‌بیت است، زیرا روز کامیابی و ظفر و قبولی ورود در حریم خدا و حرم امن و امان اوست. روز عبور از جزئیت و دخول در عالم کلیّت است. روز پیروزی و نجاح است. روز وصول به مطلوب غایی و هدف اصلی‌ست. روزی‌ست که گوشه‌ای از آن را اگر به سالکان و عاشقان و شوریدگان راه خدا نشان دهند، در تمام عمر از فرط شادی مدهوش می‌گردند و یکسره تا قیامت که بر پا شوند، به سجده‌ی شکر به رو در می‌افتند... مرگ برای سید مظلومان، عین درجه و ارتقاء و فوز و نجاح بود. لذا در روایت است که در روز عاشوراء هرچه آتش جنگ افروخته‌تر می شد و مصائب آن حضرت افزون‌تر، چهره‌ی منوّرش برافروخته‌تر و شاداب‌تر می‌شد.» ایشان در دهه‌ی عاشورا، بسیار گریه می‌کردند، ولی همه‌اش گریه‌ی شوق بود. تا آن‌جا که بعضی اوقات، از شدت وَجد و سرور، چنان اشک‌هایشان متوالی و متواتر می‌آمد که گویی ناودانی‌ست که آب رحمت باران عشق را، بر روی محاسن شریف‌شان می‌ریزد. گریه‌ی عزا این‌طور گریه کردن، حالات شخصی حضرت حداد در آن اوان بوده است که ایشان از عوالم کثرات عبور کرده و به فنای مطلق فی الله رسیده بودند. سفر «الی الله» را به پایان رسانده بودند و اشتغال داشته‌اند به سفر دوم، که سفر «فی الله» است. امّا پس از عبور از مراحل فنا و محو، ایشان رسیدند بدین مطلب که بعد از مقام «فناء فی‌ الله» باید به عوالم كثرت متشكّل شد و، حقّ هر عالم را «كما هو حقّه» رعایت کرد. یعنی با خداوند در عالم خلق باشی و متّصف به صفات خلقی. و این یعنی هم عشق و هم عزا، هم توحید و هم كثرت. لذا حالات ایشان در اواخر عمر ـ که دارای مقام بقاء بودند ـ در مجالس سوگواری، توأم با همان عشق شدید، گریه‌ها می‌کردند ناشی از سوز دل و حرقت قلب. چنان‌که خودِ حضرت سیدالشّهداء هم به دختر عزیزشان حضرت سكینه فرمودند: «لا تُحْرِقي قَلْبي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً مادامَ مِنّی الرّوحُ فی جُثْماني: مادامی که روح در بدن من هست، قلب مرا با اشك‌هایت آتش مزن...» این طلبه مبتدی یعنی نصیری اصرار دارد بگوید همه عرفا نعوذ بالله ناصبی هستند و در دین چیزی به نام عرفان وجود ندارد آخر من تعجب می کنم این همه عناد برای چیست ؟ چگونه جرات می کنید که اولیاء و شیعیان مخلص اهلبیت عصمت و طهارت را کافر و ناصبی بخوانید و ادعا کنید که آنها از شهادت امام حسین علیه السلام مانند یزید علیه اللعنه خوشحال شدند
  • مسلمون ۱۴:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    به زعم نویسنده محترم مطلب فوق همانگونه که در انتهای مطلب اشاره نموده اند بزرگان این طریق از امثال ابن ملجم{لعنه الله} سلب اختیار نموده اند؟مطالعه دقیق آثار این گروه بطلان این انتصاب خلاف واقع را می نمایاند.امید آنکه خداوند توفیق رعایت انصاف را به همه ما عطا فرماید.
  • ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم آقای نصیری! از قسمت مطالب مرتبط، مقاله مورد اشاره شما را خواندم و دیدم بسیار زیبا و کامل جواب شما را داده بودند. هر عقل سلیمی هم آنرا میپذیرد اگر غرض و مرضی نداشته باشد. نمیدانم با این مقالات چی رو میخوای ثابت کنی؟ اینکه حرف آنها را نمیفهمی؟ این که اشکال نداره عزیزم! پس با این جمله که؛ «ولایت فقیه همان ولایت امیرالمومنین علیه السلام است» و تعابیری با همین مضمون چه میکنی؟ اصلا بیا و امام و رهبری و مصباح هاو جوادی هاو حسن زاده ها و طهرانی ها و حدادها و طباطبایی ها و بهجت ها و بحرالعلوم ها و قاضی ها و..... رو بیسواد بنام و تکفیر کن تا همه بدانند که فقط و فقط تو و هم فکرانت باسواد و با ایمانید. واقعا ایمان آوردم که غیر از آسمان ریسمان بافتن و ادعای باسوادی هنر دیگری نداری.
  • vahid ۱۴:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    احسنت همین طور است احدی از ائمه و اهل بیت علیهم السلام در قبال این حادثه سرور و شادمانی نداشته اند و تنها متصوفه و ... مبتهج بوده اند
  • حامد ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    یزیدیان بسیار تلاش دارند که جوشش خون حسین علیه السلام را در دلهای شیعیان خاموش کنند و غم ماتم عزای آن بزرگوار را در عالم از میان بردارند ولی مطئمن باشند که خون حضرت امام حسین علیه السلام که خون خداست پامال شدنی نیست و نه نویسنده مقاله عاشورا روز شادی و نه اسلاف و اخلاف او نخواهند توانست که حرارت و سوزش شهادت و مصیبتهای وارده بر حضرت سید الشهدا را از قلوب شیعیان بیرون کنند همچنانکه اسلاف او مانند متوکل و یزید هم نتوانستند چنین کاری کنند.
  • امير ۱۵:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    حضرت زينب سلام الله عليها: هيچ چيز جز زيبايي نديدم . برادر نصيري نظرش را شفاف راجع به فرمايش حضرت زينب درمورد عاشورا بگويد
  • ابو احمد ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
  • ۱۶:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    اگه امام خمینی را قبول دارید(ادعاهایتان که گوش فلک را پاره کرده!!)نامه ایشان به همسر مرحوم حاج سید احمد را بخوانید وبعد این حرف ها را بگویید.ایا این ایه قران که میفرماید: الا ان اولیا الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون را چگونه جواب میدهید؟ حکایت منکران اولیا حق حکایت طوطی کچل مثنوی است والحق باید گفت که کار پاکان را قیاس از خود مگیر! ازسرنوشت فقیهان متهتک وگستاخی چون ... عبرت بگیرید
  • دکتر آرمین شمس ۱۸:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    بسم الله الرحمن الرحیم الهم صل علی محمد و آل محمد اینکه ایشان مکتب اهل بیت را عین صوفی گری بدانند تهمتی وحشت آور است. از خدا بترسید. استفاده سوء از فن مناظره سخت نیست، انصاف به خرج دادن سخت است و مایه نجات. دکتر آرمین شمس دانشگاه شریف
  • س ۱۹:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    از آقای نصیری متشکرم.
  • ۲۱:۳۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    نور خدا آینه حق نما نور هدی نور حسین است و بس سر ولا لؤلؤ لالای حق مظهر دادار حسین است و بس سر هویت که تجلی نمود پرتو پر نور حسین است و بس روح مشیت که از او شد پدید کون و مکان جمله حسین است و بس جلوه ذات احدی بی نقاب نور تجلای حسین است و بس سجده که بر آدم خاکی نمود خیل ملک بهر حسین است و بس سلسلة منتظم انبیاء مقدّم الجیش حسین است و بس میوة خلقت ز ازل تا ابد مقصد ایجاد حسین است و بس محفل انس است دو عالم ولی شمع دل افروز حسین است و بس نفخه جان بخش نسیم بهشت شمه ای از بوی حسین است و بس آتش نمرود به جان خلیل بَرد شد از خوی حسین است و بس سفینه نوح به طوفان یم زورقی از جوی حسین است و بس موسی عمران که به میعاد رفت از بر میقات حسین است و بس روشنی وادی ایمن همی شعشعة روی حسین است و بس آتش افروخته در کوه طور پرتوی از نور حسین است و بس آن دم عیسی که به تن جان دمد از دم و از بوی حسین است و بس گردش این گنبد افراشته بر خَم ابروی حسین است و بس من چه بگویم به جهان هر چه هست سر به تکاپوی حسین است و بس آنکه فروزان کند امشب چو شمس رایت توحید حسین است و بس آنکه ببوسید گلویش ز مهر رسول و بگریست حسین است و بس محفلی بزمِ حریم لقا رأس پر از نور حسین است و بس سوخته پروانه جان را به شوق در حرم عشق حسین است و بس کشته جان باخته در کوه طور پیکر صد پاره حسین است و بس آنکه بزد خرگه خود را برون از دو جهان جمله حسین است و بس آنکه به قربانگه کوی حبیب گفت رضیً ربِّ حسین است و بس آنچه به خون گلو آغشته شد طرّه گیسوی حسین است و بس باب نجات از غم و بحر بلا کشتی منجی حسین است و بس دست شفاعت همه را روز حشر از کرم و جود حسین است و بس گر تو بخواهی که شوی رستگار راهْ تولای حسین است و بس آنکه سرود این دُرَرِ پاک را خاک رهِ کوی حسین است و بس
  • صادق ۲۲:۱۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    اولا اگر چنین نقلی از مرحوم سید صحیح باشد چه حجیّتی در آن است؟ ضمن آن که این نقل قول از جهتی کاملا بر خلاف مدعیات پاسخ دهنده است. زیرا سید فرموده است که "کتاب و سنت ما را امر به عزاداری نموده است" و این یعنی وظیفه ای جز عزاداری در روز عاشورا برای شیعیان وجود ندارد و هیچ جایی برای ذوقیات صوفیانه نمی ماند. این هم پاسخ به اقایانی که حرف سید طاووس را مستمسک خود قرار داده اند
  • حسيني ۲۲:۱۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۰
    0 0
    أقاي نصيري! از شما به خاطر جهاد فرهنگی در عرصه تبیین معارف ناب اهل بیتی متشکرم؛ تازه می فهمم چرا مرحوم آیت الله گلپایگانی تدریس فلسفه و عرفان را در مدرسه مبارکه اش ممنوع فرمود و چرا حاج شیخ عبدالکریم موسس تدریس فلسفه و عرفان در حوزه طیبه قم بود. این بزرگان کجا را می دیدند؟ عرفانی که نتیجه اش بهجت و سرور در روز عاشورا باشد و در تایید رفتار یک صوفی مسلک مقاله ای با این اطناب و تطویل نوشته شود تاسف بار است....قل الحمد لله و سلام علی عباده الذین اصطفی محمد و آله الطیبین.
  • عمو ۰۸:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    چه جواب دقیقی! خجالت زده کردید نویسنده رو! پس طرف صریحا مدافع صوفی گری است و این پاسخ را راحت می‌کند نه؟ یک بار هم که شده یه جواب منطقی بدید. لفاظی بی مبنا کار هر کسی است. باز هم الحمدلله
  • امینی ۱۰:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    سلام می خواستم بدانم چرا نظر مرا در عصر آزاداندیشی و ارتباطات صرفا به جهت نقد آقای نصیری حذف کردید آن هم نظری که همراه با استدلال و منطق بود من با آوردن متن کلام سید هاشم حداد ثابت کردم که نصیری بخشی مهم از کلمات علامه تهرانی را در مورد سید هاشم حذف کردند لطفا نظر این حقیر درج کنید تا بی طرفی شما و رسالت حرفه ای سایتتان محفوظ بماند و الا معلوم می شود که سایت شما از نصیری حمایت و جانب داری می کند و در این مسئله بی طرف نیست دکتر امینی از اساتید دانشگاه و عضو هیئت علمی
  • حسینی ۱۱:۴۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    بدینوسیله اصلاح میشود که حاج شیخ مخالف تدریس فلسفه و عرفان در حوزه قم بود.
  • ابو جعفر ۱۱:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    یا ابا احمد! جواب نداری شعربافی می کنی؟ نقل است وقتی سرباز مغول شمشیر بالا برد گردن عطار نیشابوری را بزند، عطار رو به او کرد و چنین سرود: به هر رنگی که خواهی جامه می پوش که من آن قد رعنا می شناسم.... سپس سرباز مغول عطار صوفی را از وسط نصف کرد... اگر زیاد با اسرار عشق و مستی بخواهی عاشورا خوشحالی بکنی به جای سرباز مغول این بار خودم ...
  • مجتبی ۱۱:۵۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    من معتقدم آقای وکیلی با اطناب و پرگویی در توجیه حرف صوفیه در صدد اخفای نور حق است. و الله متم نوره . تمام حرف ایشان را می شد در 2 سطر خلاصه کرد که حداد انسان کامل است و بر انسان کامل باکی نیست و او دو روی سکه را می بیند.
  • ۱۳:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    عمو! انصاف هم خوب چیزی است. انصافت کو؟
  • رضا ۱۳:۵۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم نقل است که ایشان فرزندانشان را از تحصیل فلسفه منع کرده بودند.
  • ناشناس ۱۴:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    اعتراض آقای امینی را درج کردید ولی نظرش را آخرش منتشر نکردید فکر کنم حرفهای جالبی زده که باعث ترستون شده
  • ر ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    واقعاً خیلی زحمت کشیدی آقای نصیری ... از ابتدا واضح بود جوابتان چیست ... کاملاً واضح بود... چون وحدت وجود باطل است پس همه این حرف ها باطل است ! + چند تمسخر و حرف بی ربط و بی اساس و تهمت به عرفا درس بخوان آقای نصیری درس بخوان برادر محترم ... آدم اگر تقوا داشته باشد وحدت وجود را که نمی فهمد می رود درس می خواند یاد می گیرد... نه این که فقط رد و توهین و تمسخر کند. امام خمینی و علامه طباطبایی و ... که وحدت وجودی بودند درس خواندند، هوش قوی ای هم داشتند فهمیدند. شما هم درس بخوانی شاید... شاید هم...
  • ۱۴:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    آقای ر و صدها عالم معاصر و غیرمعاصر هم که مخالف وحدت وجودند پس بر اساس منطق فلسفی شما هیچ نفهمیده اند دیگه!
  • ۱۴:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    رسول‌الله‌ صلي الله عليه و آله: ان‌ِّ قوماً يَتَعَمِّقُون‌َ في‌ الدين‌ يمرقُون‌ منه‌ كما يَمرق‌ُ السِّهم‌ من‌ الرمية مردمي‌ در دين‌ تعمق‌ مي‌كنند؛ آنان‌ از دين‌ خارج‌ مي‌شوند همان‌ گونه‌ كه‌ تير از چله‌كمان‌ خارج‌ مي‌شود. اميني‌، عبدالحسين‌، الغدير 8/ 114، كنز العمّال‌ /ح‌31543، مسند احمد 3/ 159
  • ۱۴:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    چطور یک درس نخوانده این طور شماها را کلافه کرده است؟ اصولا تجهیل دیگران شگرد فلاسفه برای ساکت کردن منتقدان است. اما اهل خرد می دانند که استفاده از این حربه برای سرپوش گذاشتن بر عجز از گفتگو و پاسخ محتوایی دادن است. بروید سری به اعیان الشیعه مرحوم سید محسن امین بزنید و ببینید در شرح حال ملاصدرا چه تحلیل صریح و کوبنده ای از روحیه ملاصدرا در تجهیل و تخطئه همه اصناف علما ارائه داده است. وقتی اخلاق مراد این گونه باشد طبعا مریدان هم همین مسیر را می روند.
  • فرید ۱۴:۳۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    تقدیم به عرفان (تصوف) دوستان: مولاکم! جلال الدین محمد رومی می گوید: «پس به هر دوری ولیّ ای قائم است تا قیامت آزمایش دائم است پس امام حی ناطق آن ولی است. خواه از نسل عمر خواه از علی است»!
  • ۱۴:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    جناب آقای دکتر شمس به برای اطلاع از اظهارات آقای وکیلی در مورد دفاع از صوفیه و صوفی نشان دادن علمای شیعه به آدرس زیر مراجعه نمایند: http://www.sematmag.com/index.php?option=com_content&view=article&id=212:2011-10-03-11-57-21&catid=45:no-5&Itemid=1
  • ۱۵:۴۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    جاسوسها در حال ایجاد تفرقه و نزاع
  • شمس ۱۶:۳۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    بسم رب الشهداء و الصدیقین در آدرسی که دادید چه نقلی از آقای وکیلی در تایید صوفیه شده؟ کافیست کلمه صوفی و کلمه تصوف را جستجو کنیم تا ببینیم در نقلها از آقای وکیلی نیست. با برداشتهای سوء از حرف ایشان به این بزرگوار تهمت نزنید. ارزش بقیه نقلهای خود را هم از بین می برید. استدلالها هم در متن سست است. اگر نسبتی به کسی می دهید (مثلا این عربی) باید دقیقا نقل کنید که چه گفته و آیا برداشت اهل فلسفه و عرفان از حرفهای او همان است که شما می گویید یا خیر. با هیاهو عالم به نظر نخواهید رسید.
  • مرتضی ۱۷:۰۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    پاره ای از اظهارات آقای وکیلی نویسنده مقاله عاشورا روز حسن یا سرور سید الشهدا» در باره صوفی بودن علمای شیعه شیعه: ـ «اعتقاد حقير اين است که ما در قرن دوم، سوم، چهارم و پنجم، خانقاه هاي رسمي در شيعه داشته ايم.» ـ دفاع هايي که مرحوم سيد بن طاووس از عقايد صوفيه کرده اند، سبب شده است که سيد را به عنوان يک شخصيت صوفي در کتب تراجم معرفي کنند.» ـ «علاوه بر اينها، سید بن طاووس اساتيدي داشتند که جزو صوفيه رسمي بودند و خرقه مي دادند. در فهرست اساتيد مرحوم سيد، برجسته ترين استاد ايشان که بيش از همه از او تعريف مي کند، جناب کمال الدين حيدر بن محمد حسيني است که از سادات است. ... اين بزرگوار که از علماي شيعه است و جزو روات نهج البلاغه، جزو صوفيه رسمي است و در زمان خودش، عده اي از ايشان خرقه گرفته اند.» ـ «ارتباط سيد بن طاووس با اين افراد، ارتباطي بسيار مثبت بوده است. يعني هيچ حساسيتي نسبت به تصوف نداشتند. مطالب صوفيه را با تعبير بعض العارفين در کتاب هايشان نقل مي کنند و استناد صوفيه را به ائمه عليهم السلام در طرائف مطرح مي کند و مي گويد، همه صوفيه به اميرالمؤمنين مي رسند.» ـ «يکي ديگر از اين بزرگان، کمال الدين ميثم بحراني شارح نهج البلاغه است است. در احوالات او گفته اند که ايشان ابتدا مشغول به تحصيل علوم رسمي بود و فلسفه مي خواند و بعد از مدتي ديد که اينها فايده ندارد و رها کرد و صوفي شد و خودش اهل خرقه است و معتقد است که خرقه صوفيه به ائمه برمي گردد.» و ..... و حالا روایتی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در مذمت صوفیه ببینید: « روز قيامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومي از امّت من به نام صوفيه برخيزند. آنها از من نيستند و بهره اي از دين ندارند و آنها براي ذکر دور هم حلقه مي زنند و صداهاي خود را بلند مي کنند به گمان اينکه بر طريقت و راه من هستند؛ در حالي که آنان از کافران نيز گمراه تر و اهل آتش اند و صدايي دارند مانند عرعر الاغ ». (سفينة البحار محدث قمي/ ج2 / ص58 چاپ انتشارات فراهاني تهران)
  • ۱۷:۱۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    انصافش را قرض داده به آقای نصیری منصف!!
  • ۱۷:۲۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    شاعر: حضرت علامه حاج سید محمدحسین حسینی طهرانی أعلی الله مقامه است که نصیری ایشان را نعوذاً بالله صوفی و اباحه گر میپندارد.
  • ۱۷:۲۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    ای ابوجعفر! حقاً که راست گفتی، تو وسرباز مغول از یک کیشید. هر دو جاهل و نادان.
  • ۱۷:۳۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    خوب بود تقسیم بندی ایشان را در مورد صوفیه هم می نوشتید تا ایشان را متهم به دفاع از صوفیه باطل نپنداریم.
  • ۱۷:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    زدن صدر و ذیل و مقدمه و موخره، و آوردن قسمتی از سخنان مخالف برای رسیدن به مطلوب، هنر نصیری و دوستانش می باشد.
  • ۱۸:۰۳ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    تقسیم بندی صوفیه به صوفیه حق و باطل مثل این است که مثلا بگوییم منحرف حق و منحرف باطل! و یا مثلا لیبرالیسم حق و لیبرالیسم باطل!
  • ۱۹:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    و ایضا تو جز بی ادبی!
  • ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۱
    0 0
    مساله این است که یک طلبه مبتدی اساس و بنیان های شما را در هم شکسته است جناب غرویان را که یادتان هست! جناب مصطفوی چه؟!
  • شعیب ۰۰:۱۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    جز مایه گذاشتن از نام بزرگان چیز دیگر بلد نیستید بگویید؟ جز تجهیل طرف مقابل و پیچیده سازی امر و اطناب گویی چی آموخته اید؟؟ من همین جا از همه برادران و خواهران تقاضا می کنم از گذاشتن کامنتهای حاوی نام بزرگان و شخصیت زدگی اجتناب کنند. بابا کرسی آزاد اندیشی است نه کرسی بزرگان اندیشی و تقلید.
  • هاشم ۰۰:۲۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    انتصاب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا انتساب؟ مسلمون جان ! جبرگرایی از مهمترین مبانی اهل عرفان است. وقتی وجود واحد شخصی است و لا فعل الا فعله ابن ملجم هم مجبور است فرق خون خدا را بشکافد...
  • حشمت ۰۰:۳۲ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    من خواهشم از امینی که به شدت مدافع حداد و حسینی طهرانی است، این است که به آقای نصیری توهین نکنند، چون یاد توهین های سرسخت ملاصدرا به همه علما و فقها و ارباب حرفه ها می افتم که سید محسن امین در اعیان الشیعه در قسمت مربوط به ملاصدرا آورده. البته مرحوم سید محسن نوشته :احتمالا ملاصدرا کمی عقده داشته که این طور فقها را نادان و کافر می داند و به آنها می تازد. البته من نمی خواهم بگویم آقای امینی هم کمی...
  • حسین ۱۱:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    آقای امینی هیچ توهینی به نصیری نکرد تنها جرمش این بود که با استدلال و منطق اشتباه نصیری را آشکار کرد و این کارش از دیدگاه شما توهین به نصیری است برعکس همیشه این شما هستید که به بزرگانی مانند علامه و غیره توهین می کنید و آن بزرگواران را کافر و مشرک می نامید
  • احمد ۱۱:۰۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    بیچاره می خواهد بگوید که برهان کلی است و جزیی نه کاسب است و نه مکتسب برهان می گوید باید در عالم امامی باشد اما اینکه از نسل عمر باشد یا علی و یا خود اینها نیازمند نص و معجزه هستیم و برهان به معنای کسبی (لمی و انی) عاجز از اثبات این مدعا است و لذا در اعتقادات از روز غدیر و غیره برای اثبات امامت امیرالمومنین روحی فداه استفاده می شود
  • ۱۱:۴۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    کجای کلامش بی ادبی بود که مینویسی: و ایضا تو جز بی ادبی! در ضمن سوالی در مورد ولایت فقیه پرسیده که بهتره جوابش را آقای یصیری بده.
  • ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    اگر آقای نصیری عرفای اسلامی و فلاسفه عالَم تشیع را صوفی به معنای مصطلح امروزی و اباحه گر و معاند میداند، پس نظرش در مورد ولایت فقیه و مقام معظم رهبری کاملاً مشخص است. چون همگان نظر رهبری را در مورد عرفان و فلسفه میدانند.
  • ناشناس ۱۲:۰۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    چرا طفره میری مگر نمیبینی امینی چطور نصیری را به چالش کشیده تا اونجا که نظرش را حذف کردند بعد مجبور شدند هر طور شده آن را منتشر کنند این چه درهم شکستنی است؟
  • ۱۶:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    منحرف حق و منحرف باطل؟ لیبرالیسم حق و لیبرالیسم باطل!؟؟ غیر از سفسطه و مغالطه کار دیگه ای هم بلدید؟ نمی دانید که باید به موارد استعمال صوفیه در ادوار مختلف دقت داشت؟
  • ۱۶:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    اعتقادت برای خودت خوب است.
  • ۱۶:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    وقتی نصیری از یک جواب مستدل و منطقی، برداشتش چیز دیگری است، چه منطقی؟ چه بحث علمی ای؟ دلت خوش است برادر من!
  • ۱۷:۱۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    ماشالله به این منطق و نظر! مضاف بر انکه وکیلی علمای شیعه را صوفی می داند نه نصیری!
  • ۱۷:۲۰ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    احمد اقا کوتاه بیا خودت فهمیدی چی گفتی! قولت می دم مولوی هم متوجه منظورت نشده
  • ۱۹:۵۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    بحث های علمی را با بحثهای سیاسی نباید خلط کرد. بدون شک مقام معظم رهبری مخالف صوفی گری و اباحی گری صوفیانه هستند و اصولا در بین بسیاری از علمای شیعه که موافق فلسفه و عرفان هستند در مقام عمل وجه قران و عترتی آنها بر وجه فلسفی و عرفانی شان غالب و حاکم است. از جمله ادله این امر انتقاداتی است که امثال شهید مطهری یا امام خمینی در مواردی به ملاصدرا دارند.
  • م ۲۰:۳۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    چه ربطی داشت؟
  • سید علی ۲۰:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۲۲
    0 0
    ضمن تشکر فراوان از زحمات جناب نصیری در راستای تبیین معارف ناب عترت، به اطلاع همه دوستان اعم از مدافع و مخالف فلسفه و عرفان می رسانم، منش علمای شیعه در طول تاریخ بر نفی فلسفه و عرفان مبتنی بوده و تنها در عصر صفویه و کمی هم در 50سال اخیر عرفان و فلسفه کمی جان گرفته. لذا از مدافعین این دو فن تقاضا می کنم بیشتر مطالعه کنند و با آثار اساطین علمای شیعه مثل شیخ صدوق و شیخ مفید وشریف مرتضی و شیخ الطائفه و علامه حلی و محقق طوسی و علامه مجلسی و...بیشتر انس بگیرند. ذات فلسفه دگم و تعصب محور نیست. خوب بیایید حرفهای متکلمین شیعه را هم بشنویم و خوب درک کنیم و اینقدر تعصب روی فلاسفه یونان نداشته باشیم. عظمت عقاید شیعه به افکار متکلمین شیعه است. چرا تعصب روی ارسطو و فارابی و ... داشته باشیم؟ بسیار ممنون از سایت خوب و پر محتوایتان.
  • محمد رضا ۱۲:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۳۰
    0 0
    پس چرا نمی فرمایند!!؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس